تاریخ : یادداشت ثابت - یکشنبه 94/3/11 | 6:58 عصر | نویسنده : سجاد قاسمی
بسم رب الزهرا
باز زمان به وقت عاشقی نزدیک می شود
سینه سنگین و دلگیر می شود
باز به رسم سال های دیوانگی ام
صبرم برای رسیدن زمین گیر می شود
با چشم ترم می بینم و با دل خسته ام می شنوم صدای پای عاشقان که دعوت شده اند و من هنوز اندر خم طعم عسل مانده ام، هوای تنم سرد است، می لرزد... ای نسیم بهار مرا ببر به گرمای عطشناک خاک شلمچه، فکه، شرهانی و کمی از آب حوض همت به من بنوشان و مرا غرق خندهای همتیون کن و از عطر نفس های عزاداران فاطمی معطر نما، مرا به قرار عاشقی ام برسان، نیمه ی شب کنار خاکریز، 14 قدم آن طرف تر... |
.: Weblog Themes By Pichak :.